معماری سبز، فلسفه معماری که از منابع انرژی پایدار، حفظ انرژی، استفاده مجدد و ایمنی مصالح ساختمانی و مکانیابی ساختمان با در نظر گرفتن تاثیر آن بر محیطزیست حمایت میکند. در اوایل قرن بیست و یکم، ساخت سرپناه (در همه اشکال آن) بیش از نیمی از منابع جهان را مصرف می کرد که به 16 درصد از منابع آب شیرین زمین، 30 تا 40 درصد از کل منابع انرژی و 50 درصد وزنی از کل تبدیل می شد. مواد خام خارج شده از سطح زمین معماری همچنین مسئول 40 تا 50 درصد ذخایر زباله در محل های دفن زباله و 20 تا 30 درصد انتشار گازهای گلخانه ای بود. بسیاری از معماران پس از رونق ساختمانی پس از جنگ جهانی دوم به ساختن نمادهای مدنی و شرکتی نمادینی که مصرف بی رویه و جهانی شدن همه چیزخوار را تجلیل می کردند، راضی بودند. با این حال، در آغاز قرن بیست و یکم، یکپارچگی محیطی یک ساختمان - همانطور که در نحوه طراحی و نحوه عملکرد آن دیده می شود - به یک عامل مهم در نحوه ارزیابی آن تبدیل شد. افزایش آگاهی از محیط زیست در ایالات متحده، حمایت از محیط زیست، به عنوان یک نیروی اجتماعی سازمان یافته، اولین شتاب جدی خود را به عنوان بخشی از جنبش جوانان دهه 1960 به دست آورد. برخی از اولین و فداکارترین فعالان محیط زیست در شورش علیه شرارت های تصور شده ازدحام بلندمرتبه ها و پراکندگی حومه شهرها به کمون های روستایی نقل مکان کردند، جایی که در سازه های چادر مانند و گنبدهای ژئودزیکی زندگی می کردند. به تعبیری، این موج اولیه معماری سبز بر اساس تحسین سبک زندگی اولیه بومیان آمریکا و تاثیر حداقلی آن بر سرزمین بود. در عین حال، با جدا شدن خود از جامعه بزرگتر، این جوان محیط زیست یکی از مهمترین اصول اکولوژی را نادیده می گرفتند: این که عناصر وابسته به هم در هماهنگی به نفع کل کار می کنند.