🔹 نکته مهم در نظریه هال، تاکید بر "نسبی بودن فضای بیشکل" است؛ به این معنا که فرهنگها، فضا را به گونهای متفاوت تجربه میکنند. در جوامع شرقی (مانند ایران یا ژاپن)، فاصلههای بینفردی معمولاً بیشتر رعایت میشود و تماس فیزیکی کمتر است، در حالی که در برخی کشورهای آمریکای لاتین یا خاورمیانه، تماس و نزدیکی فیزیکی بخش طبیعیتری از تعاملات انسانی بهشمار میآید. این تفاوتها باعث میشود که طراحان شهری و معماران در پروژههای بینالمللی، نگاه حساستری به فرهنگ فضایی جامعه هدف داشته باشند.
🔹 از منظر شهرسازی، فضای بیشکل به معنای فضاهای غیرقابل کنترل، غیرمحصور یا بدون مرزهای فیزیکی مشخص است؛ فضاهایی همچون خیابانها، میدانها و پارکها که تعاملات انسانی در آنها بهصورت خودجوش و بدون واسطه صورت میگیرد. شناخت این فضاها با استفاده از نظریه تی هال، کمک میکند که برنامهریزان شهری، این نقاط را به فضاهای تعاملی کارآمدتری تبدیل کنند، بهویژه در زمینههایی مانند عدالت فضایی، کنترل ازدحام یا طراحی فضاهای شهری انسانمحور.
📌 این نگاه نو به فضا، زمینهساز تحولی در نحوه ادراک محیط توسط معماران و طراحان شده و بسیاری از رویکردهای نوین طراحی مانند معماری بیمرز (borderless architecture) و طراحی مبتنی بر رفتار (behavior-based design) از دل همین نظریه زاده شدهاند. فهم فضای بیشکل، به ما کمک میکند تا بهجای کنترل صرف فضا، آن را با رفتار انسانی هماهنگ کنیم.