پاورپوینت تحلیل سیر اندیشه های نظری اکسپرسیونیسم و داستیل
مهمترین میراث اکسپرسیونیسم این است که سعی در حل مشکلات جهان از طریق معماری عمدتاً نمادین داشت. معماران احساس می کردند که باید به نمایندگی از جامعه عمل کنند و معتقد بودند که باید مردم را مجبور کنند تا از طریق ساخت و ساز به شادی خود پی ببرند. در آن سال ها قلمرو معنوی بسیار دور از واقعیت بود. معماری اکسپرسیونیستی تمایل شدید اتوپیایی داشت. جستوجوی واقعیتی جدید، حسی جدید از زندگی و اخلاقیات جدید انسانیت بود. بسیاری از پروژه ها در واقع در مقیاس کیهانی هستند. این اساساً از معمارانی نشات میگیرد که قصد داشتند طرحهای خود را مستقیماً از دیدگاههای خود خلق کنند. آنها به دستان خود اجازه دادند طرح ها را به طور خودکار بکشند و سعی کردند ذهن را از شرکت در طراحی حذف کنند. طرح های آنها از یک ضرورت درونی غیرقابل کنترل و یک زندگی معنوی درونی بیرون آمده است. معماران خود را ابزار اراده مطلق و متافیزیکی می دانستند و وظیفه خود را تبدیل این روح به واقعیت می دانستند. آنها می خواستند به تبدیل مستقیم آگاهی به فعالیت خالص دست یابند و توجه زیادی به اشیاء ناشی از این امر نداشتند. معماری آنها معماری بود که از طریق احساس برای عقل جذابیت داشت. معماران اکسپرسیونیست بر خلاف سبک بین المللی که مدرنیته خود را از طریق بازنمایی می یافت، با چنین شیوه هایی، مدرنیته خود را به طور مستقل یافتند. مانند سبک بین المللی، اکسپرسیونیسم از تقلید تحت اللفظی سبک های سنتی اجتناب می کرد، اما بر بیان ایده ها نیز تمرکز داشت. تصور اکسپرسیونیستی از ساختمان، یک اثر هنری کلی بود که یک وحدت زیباییشناختی را ارائه میکرد و در نتیجه به هنر اشتراکی تبدیل میشد. از این نظر معماری معنوی بود.
از نظر فرم، معماران اکسپرسیونیست به فضای داخلی غار مانند و بیرونی برج مانند ترجیح داشتند. در داخل ساختمانهایشان احساس میشد که نه توسط دیوارها و سقف، بلکه توسط یک غشای فراگیر احاطه شده است. فضاهای داخلی از نظر فیزیکی بر ساکنین ظلم میکردند، او مجبور بود از بینایی، لامسه و سایر حواس مصنوعی برای درک مکان خود استفاده کند. موضوع غار در نمای بیرونی از طریق پردازش تکتونیکی سطوح ساختمان بیان شد. شکل برج بیشتر با شکل دادن به ساختمان ها به عنوان تاج، چه در شهر و چه در بالای کوه ها، بیان می شد. در آلمان، پل Scheerbart ترجیح دادن شیشه و کریستال را در میان معماران اکسپرسیونیست برانگیخت. Scheerbart را می توان یکی از پدران داستان های علمی تخیلی در آلمان توصیف کرد. علاوه بر ارائه اطلاعات فنی در کتاب Glasarchitekt ur (1914)، Scheerbart همچنین ساختمان شیشه ای را برای ایجاد یک اخلاق جدید ترویج کرد. گلس به معنای آگاهی روشن تر، عزم واضح تر، و ملایمت کامل بود. این نشان دهنده جستجوی نور و حقیقت برتر - شفاف سازی روح - است و به طور کلی می تواند به عنوان یک کاتالیزور اجتماعی عمل کند. ساختمان های شیشه ای می توانند به عنوان سرپناه عمل کنند و همچنین معماری باغ را گسترش دهند. این ماده شفاف کاربران را وادار می کند که به طور مداوم با محیط خود ارتباط برقرار کنند، چه محیط طبیعی و چه کیهانی. ساختمان های شیشه ای شبیه حالت های احساسی هستند و فضای بی نهایت را نشان می دهند. شیشه در شکل معدنی خود، به عنوان کریستال، به نمادی برای زندگی جدید تبدیل شد. بنابراین، اشکال شیشه ای و کریستالی محیطی را ارائه کردند که فرهنگ جدید را به وجود آورد.