تاثیر پایدار نسبت طلایی در معماری قابل اغراق نیست. علیرغم اینکه مفهومی است که بیش از 2000 سال پیش سرچشمه گرفته است، اما همچنان به شکل دهی و اطلاع رسانی به طراحی معماری در روزگار کنونی ادامه می دهد. یکی از دلایل ماندگاری آن توانایی ذاتی آن در ایجاد هماهنگی و تعادل در ترکیبات معماری است. دقت ریاضی نسبت طلایی تضمین می کند که تناسبات از نظر زیبایی برای چشم انسان خوشایند است و حس زیبایی و نظم طبیعی را القا می کند.
با این حال، تاثیر نسبت طلایی فراتر از زیبایی شناسی صرف است. همچنین نقش مهمی در ایجاد فضاهای کاربردی ایفا می کند که به طور موثر ساکنان خود را درگیر می کند و به آنها خدمت می کند. معماران اغلب از این نسبت در هنگام طراحی ساختمان هایی با اهداف خاص مانند موزه ها یا کلیساها استفاده می کنند. با استفاده از اصول نسبت طلایی، این معماران قادر به ایجاد فضاهایی هستند که خلاقیت، درون نگری یا معنویت را الهام می بخشد - در حالی که از نظر بصری خیره کننده باقی می مانند. علاوه بر این، آنچه که نسبت طلایی را جذابتر میکند این است که چگونه از موانع فرهنگی فراتر میرود و با مردم در جوامع و دورههای زمانی مختلف طنینانداز میشود. از تمدنهای باستانی مانند مصر و یونان گرفته تا معماران امروزی در سراسر جهان، بسیاری به قدرت آن در ایجاد هماهنگی فضایی پی بردهاند. جذابیت پایدار آن نه تنها در جذابیت بصری بلکه در جذابیت جهانی آن نهفته است - گواهی بر تمایل جمعی بشر به زیبایی و نظم. تا زمانی که معماری به عنوان یک هنر با هدف شکل دادن به محیط فیزیکی ما به ساختارهای الهامبخشی وجود داشته باشد که در آزمون زمان مقاومت کنند، همیشه جایی برای تاثیر همیشگی نسبت طلایی وجود خواهد داشت.