در مرحله تمدنی تکامل سیستم «طبیعت – جامعه»، یکی از مهمترین مکانیسمهای سازگاری، بهبود تنظیمکنندههای فرهنگی است که در برابر رشد قدرت مخرب فناوریهای جدید مقاومت میکنند. با توجه به فرضیه تعادل فنی-انسانی A.P. نازارتیان آن دسته از زیرسیستمهای تمدنی که قادر به پاسخگویی به بحرانهای انسانساز با ایجاد تنظیمکنندههای فرهنگی کافی نیستند، از تکامل خارج میشوند. زیرسیستم های باقی مانده دارای تنظیم کننده های فرهنگی پیشرفته تری هستند. انسان پارینه سنگی فعالانه، از طریق آزمون و خطا، دانش تجربی در مورد جهان اطراف خود را جمع آوری کرد. به گفته L.N. گومیلیوف، این مرد در حالت «هموستاز» (تعادل) با چشم انداز اطراف بود بلاگوسلونوف معتقد است که عوامل اصلی تعیین کننده شکل گیری و ماهیت توسعه روابط بین جامعه و محیط طبیعی در مراحل اولیه توسعه آن، محیط طبیعی عمومی و تغییرات ژئومورفولوژیکی، جغرافیایی و محیطی است که در آن رخ داده است. در اوایل شکل گیری جامعه بشری، این انسان نبود که طبیعت را متحول و تحت سلطه خود درآورد، بلکه برعکس، طبیعت انسان را تحت سلطه خود درآورد، کل ساختار اقتصاد او را تعیین کرد و او را به ویژگی های خاص محیط طبیعی وابسته کرد. . در دوره اولیه رابطه طبیعت و جامعه، به دلیل توسعه نیافتگی و محدودیت نیروهای مولد، پدیده های طبیعی خود به خودی بر انسان مسلط شدند. این تسلط به طور ایده آل در ادیان باستانی، سحر و جادو و باورهای عامیانه که این پدیده ها و طبیعت را به طور کلی خدایی می کردند، منعکس شد. آگاهی انسان از وابستگی کامل خود به طبیعت، مهمترین ویژگی آگاهی اجتماعی آن عصر است