معماری اغلب دیر است. تجلی بازی های قدرت زیر میز بین سیاستمداران و توسعه دهندگان اغلب تنها تصویر باقی مانده از ساختارهای قدرت یک دوره است. با این حال، ساختمانها، بناها، میادین و شهرها به همان اندازه که پنهان میشوند نشان میدهند، زیرا یک پروژه معماری و ساخت آن تنها بخشی از عملکرد است: مکان، عملکرد، بودجه و موجودیت در دایرههایی تعیین میشوند که سپس معماران را به پاسخگویی زیبا میفرستند. فرم ها نادیده گرفتن بدبینی پشت معماری می تواند دشوار باشد. ساختمانها منافع سیاسی و اقتصادی دارند و معماران قبل و بعد از طراحی مداخله میکنند و بر اساس منافع خصوصی هدایت میشوند. ساختوساز میتواند از شیوههای استخراج، خصوصیسازی زمین، و تخلیه اجباری که منجر به انحصار، اصیلسازی و از دست دادن میشود، پیروی کند. معماران که نمی توانند از ظلم این کمیسیون ها فرار کنند، به لذت گرایی، گفتمان درباره مواد، رنگ و شکل پناه می برند. پروژه معماری با توجه به ساخت و ساز آینده ما عاملیت بسیار کمی دارد و در عین حال در کشمکش هایی که آن را شکل می دهد شریک است. در جاه طلبی های معماران حتی اگر در خدمت قدرت باشند، احساس بهبود اجتماعی وجود دارد. در تبدیل یک چشم انداز به واقعیت، نیت خوب قبل از فشارهای مشتری، بانک ها، شرکت های بیمه، ضرب الاجل ها و بودجه محو می شود. تضاد بین بینش و واقعیت یک ثابت جهانی است که ما از طریق سازه های نظری و زندگی نامه آنها با آن سروکار داریم. ما از کشوری در حال انقراض آمدهایم که در آن معماری در رژیم به اصطلاح کمونیستی کوبا، حرفهای بیفایده و ناسازگار است. در یک سیستم اقتصادی بیش از حد متمرکز که بر حل مشکلاتی مانند نحوه مدیریت مسکن اجتماعی، بیمارستانهای دولتی و مدارس متمرکز بود، ساختمانها دیگر وسیلهای برای سرمایهگذاری نبودند، بلکه هزینهها و تالیف جلوهای شرمآور از نفس بورژوازی بودند. تحت دیکتاتوری ایدئولوژیک برابری، معماری مستقل به تدریج ناپدید شد و جایگزین پیش ساخته و ساخت خودکار شد تا اینکه به طور کامل ممنوع شد. در همین حال، کمیابی و بی ثباتی بازار مصالح و بوروکراتیزه شدن مجوزهای ساخت و ساز، همچنان رو به افزایش بود.