نقشه های اتوکد فرهنگسرا کویری با تصاویر سه بعدی
معمار اگرچه به فلسفه متوسل نمی شود، اما جایگاهی فلسفی دارد. می تواند ملاقات کند. طراحی مانند فضا، محیط، جهان زیر سوال بردن حقایق به منظور بازتولید آنها، در اصل این یک تحقیق فلسفی است. آگاهی و مسئولیت پذیری طراحی، به طراح و معمار "وجود و بار جهان" با فلسفه با دادن مسئولیت درک و ادراک مستلزم داشتن رابطه است. در این زمینه، هر طراحی حتی اگر غریزی یا ژنتیکی باشد، از منظر فلسفی تشکیل می شود از منظر فلسفی طرحی که ساخته نشود طرح نیست. یکدیگر به یک الگوی تکراری تبدیل می شود. تعبیر هایدگر از هستی: مردم وجود دارند. و این اولین سؤال از فلسفه است "فلسفه وجود را به طور کامل در نظر می گیرد. همه چیز درباره هستی او می خواهد به یک توضیح روشن برسد. این توضیح جهانی به آن نظام فلسفی می گویند. هر یک از نظام های فلسفی یک طرح هستی را بیان می کند.» ساختار معماری، یک طرح می توان آن را به عنوان یک الگو توصیف کرد. همچنین یک است این فضایی است که به عنوان یک موجودیت طراحی، شکل خاصی به آن داده شده است. معماری فلسفه ای است که به ساختار تبدیل می شود. یکی از ایده های اساسی فلسفه معماری است. است. در این زمینه معماری، اندیشه و اندیشه های فلسفی آن را به ساختارهای فضایی تبدیل می کند. معماری، زندگی در لحظه دیدگاه فلسفی عصر مذکور را به شکل فیزیکی تبدیل می کند. و نوعی شکل فلسفی را آشکار می کند رابطه یا تعامل فلسفه و معماری به طور کلی، معماری از همه بیشتر است در حالی که به عنوان یک منبع مهم مشاهده می شود، اینطور است از منظر، نهادهای فکری در فرآیند طراحی مشاهده می شود که دارای شخصیت نرم است