پروژه طراحی مجموعه فرهنگی نمایشگاهی گالری هنر نو
طراحی معماری فضای موزه و رابطه آن (کالبدی) با شهر و (نمادین) با زمان آن. با توقف هنر کاربردی، و تبدیل شدن، در تفکر جهانی شدن دهه 2080، هنر ناب، که بیشتر مد شده است، معماری شروع به انتقال یک ارزش معین به هر چیزی کرد که لمس می کرد. دیگر ابزاری نبود و به یک پیام تبدیل شد، و دیگر غیرعادی نیست که ببینیم یک موزه یک تصویر معماری قوی با هدف جذب بازدیدکنندگان ایجاد می کند، درست همانطور که یک تاجر برای یافتن مشتری تلاش می کند. در زمینه رقابت فزاینده (چه در فرهنگ و چه در زمینههای دیگر)، که در آن ارزش رسانهای ضروری است، ما شاهد رقابت شهرها برای ستارههای بینالمللی لحظهای هستیم که آنچه را که از آنها میخواهد تولید میکنند، یعنی ساختمانها-مانیفستهایی که ((فروش )) خوب، اما گاهی اوقات بدون پروژه واقعی ساخته می شوند. عواقب آن آشکار است: تکثیر پوسته های خالی که چیزی جز نمای بیرونی برای ارائه ندارند، آشفتگی که خلا مفهومی بی رحمانه مجموعه های فرضی آنها را می پوشاند. این روشی سخت برای برجسته کردن ابهام روابط بین هنر و معماری است که اغلب مورد انگ است: اولی که به شخصیت اصلی آن حسادت میورزد، اغلب از دومی میخواهد که از میل وجودی خود چشم پوشی کند و بیانگر دیده شدن و شکوه است که نامرئی میشود. ، در اطراف آثار ناپدید می شود، به همان روشی که شلوار جین در اطراف بدن انجام می دهد. تکامل اخیر موزه داری و پیامدهای آن بر معماری؛ تغییرات در دستورات (یا پایان دایناسورها)؛ معماری به عنوان یک ارزش نمادین در بازاریابی فرهنگ و برنامه های موزه جدید، به ویژه آنچه که موزه جامعه محلی نامیده می شود، برخی از موضوعاتی است که آنها در میان بسیاری دیگر، گروه معماران، روزنامه نگاران، منتقدان و متخصصان دانشگاه که آثارشان در این شماره منتشر شده است. با انتخاب این دیدگاههای مختلف، ما پیشنهاد نمیکنیم که پایاننامهای را که انکارناپذیری آن تنها با شکنندگی آن قابل مقایسه باشد، همسو کنیم، بلکه به سرنخهایی برای هدایت بینش و روح، تیزتر کردن قضاوت و نگاه انتقادی که بسیار مورد نیاز است اشاره میکنیم. در معماری، در پایان قرن.