مطالعه علمی انسانی و اجتماعی گردشگری تاریخچه جالبی دارد. بزرگترین حرکت انسان در زمان صلح در تاریخ بشر و فعالیت اوقات فراغت اکثریت قریب به اتفاق دانشگاهیان، گردشگری، تا همین اواخر، در مقایسه با رودخانه های جوهر آکادمیک که بر پدیده های دیگر در مقیاس متوسط تر ریخته شده بود، توجه تحلیلی نسبتا کمی به خود جلب کرد. اپراتورهای گردشگری، سرمایهگذاریهای تجاری مرتبط و شرکتهای مشاوره، ادبیات قابل توجهی در مورد چگونگی ساختار و سود از فعالیتهای گردشگری ایجاد کردند، اما دیدگاههای انتقادی و تحلیلی مفید به کندی ظاهر شدند. به عنوان کسی که اولین مشارکت کننده در ادبیات علوم اجتماعی در مورد این موضوع بود (گرین وود، 1972، 1977)، سه دهه پیش من مجذوب بی توجهی به پدیده ای بودم که به نظر می رسید اروپا را غرق کرده است. شاید اولین باری بود که متوجه توانایی بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی در نادیده گرفتن شیوههایی شدم که بر صحنه جهان تسلط دارند و در عین حال توجه دقیقی به موضوعاتی داشتند که فقط آنها و حلقه نزدیک همکارانشان میتوانستند به آنها اهمیت دهند. در حالی که تفکیک بین برنامههای تحقیقاتی علوم اجتماعی و علوم انسانی و قویترین دغدغههای جامعه در کل به عنوان یک محصول تاریخی و سیاسی آشکار شده است (فورنر 1975؛ راس، 1991)، تحقیقات گردشگری کار دشواری را پشت سر گذاشته است. خودمان است زیرا ما خودمان به عنوان دانشگاهیان، گردشگرانی متعهد هستیم و ترجیح میدهیم هنگام لذت بردن از اوقات فراغت خود با سفر به دیدن بناها یا مکانهای تاریخی و لذت بردن از غذای خوب و مناظر زیبا، «خارج از وظیفه» باشیم. علت هرچه که باشد، با وجود تلاشهای جالب گوناگون (اسمیت 1977، 1989؛ مک کانل 1976، 1999؛ و سالنامه تحقیقات گردشگری)، موضوع گردشگری تنها در دهه 1990 مورد توجه انتقادی سیستماتیک قرار گرفت. حجم فعلی بخشی از این روند است و نشان دهنده ثروتی است که در مطالعه تحلیلی گردشگری یافت می شود. گروه متنوع و پرجنبوجوشی از محققان با تمرکز اصلی معماری و تاریخی در اینجا راههای مختلفی را برای مشکلسازی گردشگری بهعنوان مجموعهای از شیوهها برای بررسی، مقایسه و نقد ارائه میکنند. فصلها گزینهها و رویکردهای زیادی را نشان میدهند که نشان میدهد موضوع چقدر غنی است و چگونه مطالعه گردشگری بلافاصله ما را فراتر از خود گردشگری و به تحلیل بسیاری از سؤالات اجتماعی، تاریخی و هنری گستردهتر سوق میدهد.