بیمارستان ها زندگی را منعکس می کنند. هر روز افرادی از سنین مختلف، طبقات اجتماعی و جنسیت، ورود و خروج برخی در حال کار هستند، برخی دیگر در حال بازدید هستند یا حتی برای مدت معینی زندگی می کنند عادت زنانه. بیمارستان ها را با شهرها مقایسه می کند، زیرا هدف هر دو ساخت و ساز است یک جامعه زنده متشکل از یکپارچگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی. نویسنده حتی سازمان عملکردی آنها را با بیان اینکه تقسیم بیمارستان به بخش ها مرتبط می کند و ارتباط مربوطه توسط راهروها مشابه محله ها، خیابان های شهرها است و مربع ها بنابر این، ساخت یک بیمارستان را میتوان به عنوان «شهر درون شهر» نامید. جایی که یک بیمارستان به عنوان شهری با پیچیدگی داخلی خاص خود دیده می شود، در حالی که متوقف نمی شود عنصر تشکیل دهنده شهر باشد. مستقل از عمومی یا تخصصی بودن بیمارستان یا حتی درمانگاه از نظر موقعیت مکانی، مقیاس و دسترسی، بر زندگی مردم تاثیر می گذارد. این بخشی از نقش معمار است که تلاش می کند این شکاف را پر کند بین دنیای پزشکی و زندگی روزمره حتی اگر اواسط قرن بیستم ساخت و ساز بزرگ متمرکز و بیمارستان های تخصصی، این روند با تغییر جهت جدید به سمت عقب افتاد بیمار. بحث هایی مانند کاهش مسافت سفر و دسترسی آسان تر به زودتر تشخیص و درمان های پیشگیرانه (کول 2006)، یا ادغام آسان تر واحدهای کوچکتر در از شهر به منظور تمرکززدایی بیمارستان دفاع می شود. با این حال، ادغام بیمارستان در شهر باید به هویت شهر احترام بگذارد، یعنی: بیمارستان باید کاملاً در مقیاس و ساختار بافت شهری شهر تناسب داشته باشد. این همچنین منجر به سطح خاصی از پراکندگی می شود، زیرا احترام به آن غیرممکن است سیستم راه، ساختار منطقهبندی و مقیاس شهر در صورتی که همه عملکردهای بیمارستانی متراکم شوند